:)

ساخت وبلاگ

یاد دبیر زبان پیش افتادم سلامت باشه انشاءالله یه روز رو بورد یه جمله نوشت از ما خواست تو دفتر بنویسیم :

"I hope your dreams become a reality some day"

خیلی معلم فوق العاده ای بود هر چی از خوبی بگم کم گفتم... 

اخه شماره صندلی هم یک میشه :| فامیلی من "میم" هست نفر اول میشینم دوستم "الف" آخر... 

برای همه :من هم امیدوارم روزی آرزوهاتون به واقعیت تبدیل بشه... 

:)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32

-هرکی جواب سوالات رو بلد نیست تقلب نکنه، شهامت داشته باشه بیاد به خودم بگه، مردونه تضمین می کنم و سفارشش رو پیش استاد میکنم. +اقای "ع"یک لحظه -بله +امتحان فلسفه رو تقلب نکردم لطفاً سفارش هممون رو پیش استاد بکنید. -O_O+ :)-اسم استادتون؟ +خانم" ش"-بروی چشم مکالمه من و کارشناس گروه امروز سر جلسه اکثراً تقلب کردن، این حرف رو گفت منم از فرصت نهایت استفاده رو کردم و فلسفه رو گفتم :)امتحان امروز عالی بود ولی جمعه اصلاً خوب ندادم، در حدی که تدریس کرده بود سوال نداده بود درست نیست بدی بگم ازش چون یک ترم زحمتم رو کشیده ولی بی انصافی کرده بود...  :)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32

سلام دوستان 

روز جمعه بیستمین سالگرد مادربزرگم هست،خیلی لطف میکنید و خیلی خوشحال میشم اگه از ته ته دلتون یه صلوات برای شادی روحش ختم کنید... 

انشاءالله همگی عاقبت بخیر و سعادتمند دنیا و آخرت باشیم... 

:)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32

یه صحنه رو تصور کنید که دارید از اضطراب میدویید بعدش یه دفعه زیر پاتون خالی بشه، مگه داریم از جون خودمون عزیز تر ولی جون دیگران که حتی اون ها رو نمیشناسیم رو ترجیح بدیم به جون خودمون...حالا یه صحنه دیگه، برای اینکه یه خبر دست اول داشته باشیم با یه عکس یا برای اثبات خبرمون یا یادگاری اونم چی سلفی، میدونید چرا آمبولانس رو برعکس نوشتن تا روی آینه درست بخونیم ولی کیه که عمل کنه و راه باز کنه... پلاسکو فرو ریخت،ای کاش این تلاش ها و وقتی که الان برای آوار برداری میذارن برای تعمیر میذاشتن تابحال تهران نرفتم ولی وقتی شنیدم داشتم برای امتحان حاضر میشدم اصلا خشکم زد...تسلیت میگم مردم تهران و تسلیت میگم مردم ایران و خدا صبر بده به خانواده های مردان بی ادعا... خدا قوت به همه نیرو ها بخصوص آقای ملکی اجرتون با خدا...  :)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32

شکر خدا امتحاناتم تموم شد، مغزم درد میکنه  =)

خوبید دوستان؟ یادتونه یه پست گذاشته بودم صندلی داغ از من سوال می کردید حالا شما بگید هر چی که درباره خودتون دوست دارید... 

:)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32

چقد هوا سرد شده... برای ناهار بابا و بانو ماکارونی درست کردم،خوشمزه بودجاتون خالی,،البته عکسی که گذاشتم برا ماکارونی هست که چند ماه پیش پخته بودم امروزی هم خوشمزه بود...دیروز هم از تافتون پزی خمیر گرفتیم اینارو درست کردم البته اسمش رو نمیدونم چیه ولی خوشمزه بود و کم هزینه دوست داشتید درست کنید باز جاتون خالی... رانندگی من :هن هن بیب بیب تاااااااپ، از پارسال تا حالا اصلاً رانندگی نکردم :)دوستم میگه چرا نمیای تلگرام، میگم اینطوری بهتره ، البته خیلی هم برنامه خوبی هست به شرطی که استفاده ازش رو بلد باشی که من بلد نیستم و نصب نکردم... شهرمون داره برف میباره، دلتون گرم و آروم ...+این قالب رو خیلی دوست دارم،خیلی ساده هست میگن سادگی برازندگی :) :)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32

زندگی در گذر است آدمی رهگذر است...

زندگی یک سفر است...

آدمی همسفر است...

آنچه میماند از او راه و رسمِ سفر است رهگذر میگذرد...

خوب باش و مهربان...

:)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32

خدایا شکرت... 

دوست داشتم بعد امتحانام برم مشهد، ولی فعلاً هیچ خبری نیست" دلم "یه خونه تکونی حسابی میخواد...

لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین 

انشاءالله دوشنبه میرم برا انتخاب واحد ...

:)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32

با دوستم امروز رفته بودیم برا انتخاب واحد وقتی پرینت گرفتیم دیدم نوشته بیست دوباره چک کردم دیدم واحد عملی رو تو یه جدول دیگه نوشته ما متوجه نشدیم موقع انتخاب واحد رفتیم سایت یه خانوم با همسرش اومده بودن انقد جالب بود هر دو برای هم برنامه می نوشتن انشاءالله همه زوج های دانشجو موفق و خوشبخت باشند...چقد مدیر گروه ما مهربونه من خیلی دوستش دارم اصلاً  انقد خوب برخورد می کنه و راهنماییت میکنه که تو کار جای سوالی نمیذاره... موقع برگشت دختر خاله ی دختر عموم :) رو دیدم بهم یه دستبند داد انقد خوشگله، کلی ذوق کردم :)دیروز وقتی از شهرستان رسیدیم اصلاً انگار به در خونه ما برف نباریده ولی حیاطمون 10سانت برف بود بعدش متوجه شدیم همسایمون زحمت کشیده بوده :)  حیاط دانشگاه هم یه قسمتش سر بود خلاصه امروز یخ کردم...  :)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32

امروز با مادرم رفتیم بیرون از جلوی یه مغازه ای رد شدیم اسمش "بانو" بود، مادرم گفت باید یه چیز از اینجا بگیریم چون بهم میگی بانو یادگاری، یه پالتو خریدم، خدا حفظ کنه همه پدر و مادر ها رو آمین...یاد یه خاطره ای افتادم گفتم اینجا ثبت کنم... حدود 7-8 سالم بود، موقع تابستون با دوستام که همگی همسایه بودیم بازی می کردیم من از همشون تپل تر و شلوغ تر بودم یه روز همه اینا رفتن بالای درخت، آلبالو بچینن منم با هزار زحمت رفتم بالا، یکم بعد همسایمون درش رو باز کرد همه دوستام فرار کردن من موندم وسط شاخه ها، خدا بیامرزه همسایمون منو از درخت آورد پایین تازه برام آلبالو هم چید منم به هیچکدوم از دوستام ندادم خوب اونا راحت میرفتن خودشون میچیدن، یه درخت توت هم داریم تابستون ها هر کی یه چادر میاورد زیرش پهن می کردیم یکی می تکوند شاخه هاش رو ما هم میخوردیم، یادش بخیر ؛)سلامت و سربلند باشید...  :)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت: 1:32